بند پنجم
عطش ز آب روان خوشتر است و تیر از شیر |
|
|
چه خـوب شد گلویم را شکافتی ای تیـر |
تمــام مصـحـف خـــونین کـربــلا گردیـد |
|
|
به تیر حرمله بـا خـون حـلق من تفسیر |
بـه خون من بنـویسیـد طفـل را ایـن قـوم |
|
|
به روی دست پـدر میکشـند بیتقصیـر |
سـرم بـه پوست شد آویـز و کس نمیدانـد |
|
|
که تیر، حلق مرا پـاره کـرده یـا شمشیـر |
فشـاند خـون مـرا بــر سمـا امــام حسین |
|
|
که ای خدا به تو تقدیم میکنم؛ تـو بگیـر |
همین که تیـر به حلقم نشست، بــر پـدرم- |
|
|
پیــام تسلیت آمـد ز سـوی حـی قدیـر |
نـدا رسید کـه غمگین مشـو حسین عـزیـز! |
|
|
که در بهشت، خدا میدهد به اصغر، شیر |
بـه روی دست پـدر تـا بـه تیـر، خنـده زدم |
|
|
ملائـکـه همـــه گفتنــد یکصـدا تکبیـر |
همـاره شـامل حـالش دعــای اصغر تو |
که «میثم» است مصیبتسرای اصغر تو |
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار