بند چهارم
ســلام خـاص خداونـد بر تن و جانت |
|
|
سـلام بــر نـه ذیحجـه، عیــد قربـانت |
زیارتی کـه تـو کـردی حسین پاسخ داد |
|
|
بس است ذکـر زیــارت قبـول در شانت |
سخن ز حنجـر خشک حسین میگوید |
|
|
دهـان غرقه به خـون و گلوی عطشانت |
نخورده آب، چرا آب خورد خون تـو را؟ |
|
|
گلــوی تشنــه در آب اوفتــاد دندانت |
گرفتــم اینکه شکستنـد با تو بیعت را |
|
|
دگــر بـرای چـه کـردنـد سنگبـارانت؟ |
جسارتی که به جسم تو شد، نشانم داد |
|
|
کز اهـل کوفـه ندانست کس مسلمانت |
حسین بهـر تو و تو گریستی به حسین |
|
|
سلامِ اشک، بـه اشکِ دو چشم گـریانت |
قسـم به فـاطمه هـرگـز نمیرود نومید |
|
|
کسی کـه دست توسل زنـد به دامـانت |
تـو مظهــر کـرم کـافـی المهمّــاتی |
تو مثل حضرت عباس، باب حاجاتی |
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار