رو سوی مکه کردم با دست بسته مولا! |
خون ریزد از دهان و فرقم شکسته مولا! |
بـر لب بـود سلامم با قلب خسته مولا! |
در پیش چشم دشمن میگریم از برایت |
یابنالزهرا حسین جان |
|
|
|
|
جانم شود فدایت |
ای چشم حضرت حق از مکه کن نگاهم |
در بیـن اهل کــوفه بییـار و بیسپاهم |
بـــام دارالامـــاره گــردیـده قتلگـاهم |
منتظــرم کـه از بـام افتد سرم به پایت |
یابنالزهرا حسین جان |
|
|
|
|
جانم شود فدایت |
من جان دهم به کوفه کوفی کند نظاره |
بـر زخـم تن همــاره زخمم رسد دوباره |
از آسمـان چشمـم جـــاری بود ستاره |
در شهر کوفه هستم گـریان به کربلایت |
یابنالزهرا حسین جان |
|
|
|
|
جانم شود فدایت |
کــوفه میـا که کوفی شرم و حیا ندارد |
کوفه میا که این قوم ترس از خدا ندارد |
کوفه میا که این شهـر غیر از جفا ندارد |
تـرسم کـه سر ببرّند لبتشنه از قفایت |
یابنالزهرا حسین جان |
|
|
|
|
جانم شود فدایت |
کـوفه میـا که پــرپر گـردد گل مدینه |
کوفه میا که ترسم سیلی خورَد سکینه |
ترسم که تیر و نیزه آید تو را بـه سینه |
دارم نوای جانسوز بـا یـاد نینوایت |
یابنالزهرا حسین جان |
|
|
|
|
جانم شود فدایت |
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار