به شام تیره مهمانم، بتاب ای ماه تابانم |
نماز آخرم را با دو دست بسته میخوانم |
سراپا رنج و دردم من |
|
|
|
|
|
بیا دورت بگردم من |
همه در خواب شیرین و، من از هجر تو بیدارم |
ببین عشـق تـو ای مـولا، کشیـده بر سر دارم |
سراپا رنج و دردم من |
|
|
|
|
|
بیا دورت بگردم من |
شرار غم زده آتـش، تمـام هست مهمـان را |
طناب کوفیان امشب گرفته دست مهمان را |
سراپا رنج و دردم من |
|
|
|
|
|
بیا دورت بگردم من |
میان کوچهها از پای، چو من جان بر لب افتادم |
چو دیدم سنگ کـوفی را، بــه یـاد زینب افتادم |
سراپا رنج و دردم من |
|
|
|
|
|
بیا دورت بگردم من |
فانوسهای اشک 2 – سیّدمحسن حسینی