ای بـی زره سـربـاز من قاسم ای کشتـۀ خونین بدن قاسم نجل حسن قاسم، نجل حسن قاسم |
ای نـــازنین قــرآن پـــا مـالم طـاووس سـرخ بـی پــر و بالم بـرخیــز و بنمــا گـریه بر حالم این گونه دست و پا مـزن قاسم نجل حسن قاسم، نجل حسن قاسم |
در حجلۀ خـون داده شد کامت پـر شـد ز خـوناب جگر جامت پیـراهـن خــونین بـر اندامت هم شد زره ،هم شد کفن قاسم نجل حسن قاسم، نجل حسن قاسم |
شــد شانه از تیغ ستم مـویت نقـش زمین شد قـد دلجویت در ابر خـون پنهان شده رویت ای مـاه خـونین پیرهن قاسم نجل حسن قاسم، نجل حسن قاسم |
تـو بـا عمو پیوسته هم دردی بـر مـن لب خشکیـده آوردی با اشک خود رفع عطش کردی در هـر بـلایـی ممتحن قـاسم نجل حسن قاسم، نجل حسن قاسم |
تـو یــادگـار مجتـبی هستی قلب مـرا از غصـه بشکستـی لب را ز خــونــاب گلو بستی با من نمی گویی سخن قاسم نجل حسن قاسم، نجل حسن قاسم |
یک ماه خون گرفته 2- غلامرضا سازگار