قـرآن پـاره پـاره گم کـردم اینجا یک آسمان ستاره گم کردم اینجا وای حسینم، نور عینم |
خورشید آرزویم در خون نشسته گردیده سایبـانش نیـزه شکسته وای حسینم، نور عینم |
مـن زائــر غــریب خــون خـدایم از حنجـــر بریــده زنــد صــدایم وای حسینم، نور عینم |
لالـۀ پــرپـرم را می جـویـم اینجا با اشک دیده او را می شویم اینجا وای حسینم، نور عینم |
در زیــر تازیـانه با اشـک دیـده گلبوسه گیـرم از رگ هـای بریده وای حسینم، نور عینم |
بنشینـم و ببـوسم زخـم تنت را کی برده یوسف من پیراهنت را؟ وای حسینم، نور عینم |
رگ های گـردنت را چـرا بریدند؟ چــرا ســر تـو را از قفـا بریدند؟ وای حسینم، نور عینم |
زخمی که روی قلبت دهان گشوده گویا که جـای تیـر سـه شعبه بوده وای حسینم، نور عینم |
بین روی سینه یاس مدینه ات را در زیــر تازیــانه سکینــه ات را وای حسینم، نور عینم |
یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار