ای مصحف پامالم، نجل حسنم، قاسم |
گلگون بدنم قاسم، صـد پاره تنم قاسم |
ای دهــانت پـــر از خــونِ گلـویت |
می دهی جـان، پیش چشم عمـویت |
من با خبـرم از تـو، تو بــا خبری از من |
من تشنه ترم از تو، تو تشنه تری از من |
تـــا فلــک مـــی رود آه از نهــــادم |
تشنــه لـب بــودی و آبــت نــدادم |
دسته گل دامادی، گـل زخم تنت گشته |
پیراهـن خـونینت، بـر تن کفنت گشته |
مــن بــه مقتـــل عــزادار تـو هستم |
تــو بــزن دست و پـا بــر روی دستم |
من لالۀ سرخم را پامال خزان دیدم |
از زیر سم اسبـان فـریاد تو بشنیدم |
در دلــم شعلـۀ تـاب و تبـت بـود |
زیـر تیـغ از عطش جان بر لبت بود |
با نوک سنان ها باز، از هم زِرهت گردید |
یک پیـرهن نـازک بر تن گرهت گردید |
سینـۀ تنـگ مـن شـد جــوشـن تـو |
اشـک مــن مرهــم زخـم تــن تــو |
من آب روان بر تو از چشم تر آوردم |
با سوز دل از خیمه بر تـو خبر آوردم |
مـــادر و عمـــه و دختــر عمویت |
اشکشان گشته چـون خون گلویت |
جسم تو برم خیمه، ای دسته گل پرپر |
بنشینـم و بگـذارم پهلـوی علی اکبـر |
چشمـۀ خــون کنــم چشـم تـرم را |
گــه ببــوسم تــو را گــه اکبــرم را |
یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار